سیاستمداران تنها با انگیزه کسب یک پیروزی نظامی بزرگ به منظور کسب امتیازات سیاسی، با ادامه جنگ موافق بودند؛ اما نظامیها با هدف کسب پیروزی مطلق نظامی به ادامه جنگ میاندیشیدند.
به گزارش شهدای ایران به نقل از فارس، محسن رشید در گزارشی کوتاه پیرامون جنگ تحمیلی و زمینه آغاز آن اینگونه مینویسد که: جنگ در حالی آغاز شد که هنوز بیش از 19 ماه از آغاز انقلاب نگذشته بود، نظام جمهوری اسلامی تثبیت نشده بود و در گوشه و کنار کشور حوادث مختلفی رخ میداد. سپاه پاسداران و کمیته انقلاب اسلامی به همراهی نیروهای مردمی مأموریت تأمین امنیت در داخل کشور را به عهده داشتند و ارتش همچنان انطباق با وضعیت جدید و انقلابی فاصله بسیار داشت.
در همین حال بحران مناطق کردنشین تمام توان آزاد سپاه و نیز درصدی توان موجود ارتش را درگیر کرده بود. تحلیل فرماندهان نظامی مبنی بر عدم احتمال هجوم سراسری ارتش عراق، موجب بیتوجهی به پدافند جبهه میانی و جبهه جنوبی شده بود. لذا هنگام هجوم سراسری عراق، نیروی خودی به طور کامل غافلگیر شد. به عبارت دیگر، درک نیروهای انقلابی از ماهیت دشمن و قریبالوقوع دانستن حمله سراسری عراق، تا زمان اشغال منطقه خانلیلی، هرگز مورد تائید فرماندهان عالی نظامی کشور قرار نگرفت و از آن تاریخ به بعد نیز بسیج تجهیزات و یگانها نیز پس از آنکه پیشروی دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملیاتی شدند. به عبارت دیگر در بعد استراتژی، به علت عدم تشخیص تلاش اصلی دشمن و در بعد تاکتیک با تدبیر دادن زمین به منظور گرفتن زمان، زمینهای ارزشمندی ار دست رفت.
در ادامه این گزارش وقایعی را که در روز های ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی رخ داده است میخوانید:
*تعقیب متجاوز
هر چند تا پایان دوره آزادسازی 85% از مناطق تحت اشغال دشمن آزاد شده بود، لیکن نزدیک به نیمی از مرز مشترک همچون ارتفاعات مهم مرزی قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه، کوشک و شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر همچنان در اشغال دشمن قرار داشت ضمن اینکه قصر شیرین و سومار زیر دید و تیر دشمن بود. به عبارت دیگر 2500 کیلومتر مربع از سرزمین ایران در اشغال دشمن باقی مانده بود و هیچ تضمینی برای عقبنشینی کامل عراق وجود نداشت. در این حال محافل سیاسی بینالمللی در مورد اعاده حقوق جمهوری اسلامی هیچ واکنشی نشان نمیدادند. به این ترتیب ادامه اشغال سرزمینهای اسلامی، ارتش شکست خورده عراق را در موقعیت برتر نگه میداشت، لذا چارهای جز ادامه جنگ و تعقیب متجاوز نبود. در سال سوم جنگ به موازات تلاش برای آزادسازی شهرهای سومار و مهران و برخی از ارتفاعات مرزی، تعقیب متجاوز نیز در دستور کار قوای خودی قرار داشت.
از نکات مهم سال سوم جنگ، تحول در سازمان رزم سپاه بود. منحنی جذب نیروهای مردمی، که از عملیات ثامنالائمه (ع) تا عملیات بیتالمقدس رشد فوقالعادهای را نشان میداد، از عملیات بیتالمقدس تا عملیات رمضان ثابت ماند.
فرماندهان سپاه پاسداران که علت این وضعیت را محدودیت سازمان رزم خودی میدانستند، در صدد گسترش آن برآمدند. بر همین اساس، بعد از عملیات رمضان، سازمان رزم سپاه تغییرات کلی یافت. در عملیات والفجر مقدماتی سازمان رزم جدید به طور کامل وارد صحنه نبرد شد، لیکن عدم موفقیت عملیات، سپاه را به این نتیجه رساند که رشد کمی سازمان سریعتر از رشد کیفی آن بوده است؛ لذا پس از عملیات مزبور سازمان رزم سپاه مجددا اصلاح شد.
عدم موفقیت در عملیات رمضان- که با هدف تعقیب متجاوز در منطقه شملچه به اجرا در آمد _ اتحاد نظر مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشور در زمینه ادامه جنگ بعد از عملیات بیتالمقدس را به اختلاف نظر در این باره تبدیل کرد. از آن پس سیاستمداران تنها با انگیزه کسب یک پیروزی نظامی بزرگ به منظور کسب امتیازات سیاسی، با ادامه جنگ موافق بودند؛ اما نظامیها با هدف کسب پیروزی مطلق نظامی به ادامه جنگ میاندیشیدند. این مسئله نوعی دوگانگی به وجود آورد. این دوگانگی از سال سوم جنگ آثار مثبت و منفی خود را نشان داد. میل به پایان جنگ با کسب یک پیروزی بزرگ، زمینهساز آغاز تلاش دیپلماتیک در جنگ شد. این حرکت هر چند محدود بود، ولی در سالهای بعد آثار خود را بر جای گذاشت. این دیدگاه سبب شده بود که مدت کوتاه فرض شود؛ لذا از به کارگیری کل امکانات کشور برای جنگ صرفنظر میشد و نبردها صرفا با اتکا به مقدورات نظامی موجود و استفاده محدود از امکانات دولتی و حمایتهای مردمی، پشتیبانی میگردید. این در حالی بود که در اردوی دشمن نه تنها امکانات عراق به طور متمرکز به جنگ اختصاص یافته بود، بلکه حمایت مالی کشورهای مرتجع عرب نیز سبب تقویت روزافزون ارتش عراق شده بود. به عبارت دیگر، پس از عملیات بیتالمقدس، عراق جنگ را به عنوان مسئله اصلی خود تلقی میکرد حال آنکه در اردوی خودی به چشم موقت به آن نگریسته میشد. مضافا اینکه استراتژی بزرگ کشور، استراتژی نظامی نبود؛ بلکه صبغه دیپلماسی داشت و هدایت جنگ با هدف دستیابی به صلحی شرافتمندانه دنبال میشد.
*آغاز اقدامات سیاسی
نتایج عملیاتها در سالهای سوم و چهارم جنگ، این احساس را القا میکند که جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته است؛ لذا استکبار غرب از یک سو برای فشار به ایران، به تقویت عراق اهتمام میورزید؛ و از سوی دیگر برای بازگرداندن راههای بازگشت ایران به اردوگاه غرب، میکوشید به ایران نزدیک شود. در این راستا، اقداماتی از قبیل انتقال فنآوری پیشرفته نظامی و نحوه تهیه سلاحهای کشتار جمعی به عراق، سکوت در برابر بمبارانهای شیمیایی و کمک به آن کشور برای حمله به کشتیهای تجاری و نفتی و تأسیسات صنعتی ایران از یک سو و نیز اقداماتی همچون سفر گنشر وزیر خارجه آلمان به تهران به نمایندگی از کشور صنعتی جهان در سال چهارم جنگ، مؤید این ادعاست.
به موازات اقدامات بلوک غرب، ابرقدرت شرق نیز میکوشید از وضعیت جنگ سود جوید. شورویها از یک طرف با تقویت ارتش عراق به ویژه نیروی هوایی آن ارسال هواپیماهای میگ 25 به عراق، نیروی هوایی عراق را قادر ساختند بالاتر از سقف بُرد پدافند هوایی ایران، پرواز کرده و به سادگی در آسمان تهران حضور یابد. در عین حال، آنها به لیبی اجازه دادند، موشکهای دوربرد در اختیار ایران قرار دهد. به این ترتیب، شوروی می کوشید ابتکار عمل در جنگ را به دست گیرد.
پس از مخالفت ایران با خواسته روسها مبنی بر عدم حمایت از مجاهدین افغانی و عدم مصالحه ایران بر سر سرنوشت افغانستان، شورویها علاوه بر عدم مساعدت در جلوگیری از جنگ شهرها - که عراق با شدت دنبال میکرد - در یک حرکت مشکوک، لیبی را وادار کردند تا کارشناسان نظامی خود را پس از خرابکاری در سیستم هدایت موشکهای زمین به زمین اسکاد و موشکهای زمین به هوای سام 2، از ایران خارج کند. با خرابکاری در موشکهای اسکاد، عملا قدرت مقابله به مثل ایران از بین میرفت و نیروی خودی نمیتوانست در قبال بمباران تهران، به بغداد حمله موشکی کند. مضافا اینکه، با خرابکاری در موشکهای ضد هوایی سام 2، پدافند هوایی تهران تضعیف شد و متقابلا، قدرت عمل میگهای 25 عراق افزایش یافت.
در این میان، ایران اسلامی نه تنها در برابر بمباران شیمیایی و بمبارانهای کشتیها کمر خم نکرد، بلکه در جنگ شهرها نیز مقاومت کرده و خلأ ناشی از عدم حضور کارشناسان لیبیایی را پر نمود و متخصصین جوان و متعهد سپاه در اوج ناباوری، موشکهای مزبور را بازسازی و راهاندازی کردند.
مقاومت مردم تهران در زیر بمبارانهای هوایی و راهپیمایی بزرگ آنان در روز جهانی قدس - که با وجود تهدید فرمانده نیروی هوایی عراق به بمباران و اعمال آن، با شکوه بینظیری به اجرا درآمد - بیثمر بودن فشار دشمن را به نمایش گذاشت و در نتیجه، حملات هوایی عراق متوقف گردید. تأکید رهبری نظام به مقاومت تا آخرین خانه، آخرین نفر و آخرین قطره خون و تبعیت مردم از امام خود، حاکی از آن بود که فشار دشمن مؤثر نیست و ایران تسلیم نخواهد شد.
حتی اقدامات اهرمهای فشار در داخل کشور و مخالفت گروههایی چون نهضت آزادی با ادامه جنگ نه تنها مؤثر نشد، بلکه پس از رو به رو شدن با شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه - که امام مطرح فرمود - به شکست انجامید.
امام، از سویی مقاومت تا آخرین قطره خون را سرلوحه امور قرار داده بود. از سوی دیگر جنگ تا رفع فتنه در کل جهان را به عنوان استراتژی نظامی معرفی کرد. در عین حال، به فرماندهان دستور میداد تا به دشمن فرصت و مجال بازسازی ندهند. در همین راستا، یگان موشکی سپاه اجازه یافت. برای اولین بار، چند فروند موشک خود را روانه عراق نماید. آنان موشکهای بازسازی شده را روانه کرکوک و بغداد کردند.
همچنین، حکم امام به سپاه مبنی بر تشکیل سه نیرو که در روزهای پایانی سال پنجم جنگ صادر شد، نشان میداد که امام برای جنگهای به مراتب بزرگتر و وسیعتر از جنگ ایران و عراق، نظام را آماده میکند.
تدابیر و اندیشههای امام، به آسودگی اجرا نمیشد. جنگ تا آخرین نفر یا به عبارت دیگر نبرد عاشورایی و نیز جنگ تا رفع فتنه در جهان، نه تنها عناصر و گروههایی همچون نهضت آزادی، در تخریب آن تلاش می کردند، بلکه بسیاری از عناصر درون نظام نیز تمایلی به این دیدگاه نداشتند و بیش از هر چیز به پایان آبرومندانه جنگ میاندیشیدند. لذا تدابیر خود، امکانات کشور و افکار عمومی را در جهت اندیشه امام سوق ندادند، بلکه کسب یک پیروزی نظامی و پایان سیاسی جنگ، رفتار آنان را شکل میداد.
به همین جهت به رغم زمینههای آمادگی سپاه برای اجرای مأموریتهای هوایی و دریایی، امکانات لازم برای گسترش سپاه فراهم نشد، بلکه قرارگاهها و یگانهای هوایی و دریایی سپاه که از مدتی قبل بنا به ضرورتهای عملیاتی و خودجوش شکل گرفته بود، با تلاش سپاه وسعت یافت و نام نیرو بر آنها گذاشته شد. این وضعیت ناشی از وجود دو نوع نگرش در مورد تهدیدات علیه نظام بود. یک نگرش که متعلق به امام بود و حتی بنا به ضرورت و اهمیت جنگ، برای انتخاب رئیس دولت از فرمانده سپاه نظرخواهی میشد تا امکان هماهنگی بیشتر دولت و جنگ به وجود آید و نیز متناسب با تهدیدها، تقویت روزافزون سازمان سپاه را لازم میدید. نگرش دیگر تهدید را کوتاه مدت و گذرا میدید و راهحل درازمدت را برای پایان جنگ لازم نمیدانست.
در عین حال، امام دست آنان را که به راهحل سیاسی معتقد بودند، نبست و به عناصر درون نظام اجازه داد که راه کار سیاسی را به عنوان راه حل مورد نظر خود تعقیب کنند. در همین راستا بود که سفرهای مهم آقای هاشمیرفسنجانی به سوریه و سپس به چین و ژاپن انجام شد. سفر به سوریه به آزادی گروگانهای امریکایی هواپیمای TW انجامید و سفر به ژاپن نیز با سفر کیسینجر به این کشور همزمان شد. همچنین قطع بمباران شهرها بار اول با سفر دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران و بار دوم با سفر وزیر خارجه عربستان به تهران همزمان شد. به هر حال، این اقدامات با سفر گنشر به تهران بیارتباط نبود و چه بسا مقدمات حوادثی بود که بعدا به ماجرای مکفارلین مشهور گشت.
طی پنجمین سال جنگ دو عملیات بزرگ بدر و قادر و عملیات نیمه گسترده عاشورا و چندین عملیات محدود به اجرا درآمد
در همین حال بحران مناطق کردنشین تمام توان آزاد سپاه و نیز درصدی توان موجود ارتش را درگیر کرده بود. تحلیل فرماندهان نظامی مبنی بر عدم احتمال هجوم سراسری ارتش عراق، موجب بیتوجهی به پدافند جبهه میانی و جبهه جنوبی شده بود. لذا هنگام هجوم سراسری عراق، نیروی خودی به طور کامل غافلگیر شد. به عبارت دیگر، درک نیروهای انقلابی از ماهیت دشمن و قریبالوقوع دانستن حمله سراسری عراق، تا زمان اشغال منطقه خانلیلی، هرگز مورد تائید فرماندهان عالی نظامی کشور قرار نگرفت و از آن تاریخ به بعد نیز بسیج تجهیزات و یگانها نیز پس از آنکه پیشروی دشمن متوقف شده بود، وارد منطقه عملیاتی شدند. به عبارت دیگر در بعد استراتژی، به علت عدم تشخیص تلاش اصلی دشمن و در بعد تاکتیک با تدبیر دادن زمین به منظور گرفتن زمان، زمینهای ارزشمندی ار دست رفت.
در ادامه این گزارش وقایعی را که در روز های ابتدایی آغاز جنگ تحمیلی رخ داده است میخوانید:
*تعقیب متجاوز
هر چند تا پایان دوره آزادسازی 85% از مناطق تحت اشغال دشمن آزاد شده بود، لیکن نزدیک به نیمی از مرز مشترک همچون ارتفاعات مهم مرزی قصر شیرین تا چزابه و نیز طلائیه، کوشک و شلمچه و دو شهر مهران و نفت شهر همچنان در اشغال دشمن قرار داشت ضمن اینکه قصر شیرین و سومار زیر دید و تیر دشمن بود. به عبارت دیگر 2500 کیلومتر مربع از سرزمین ایران در اشغال دشمن باقی مانده بود و هیچ تضمینی برای عقبنشینی کامل عراق وجود نداشت. در این حال محافل سیاسی بینالمللی در مورد اعاده حقوق جمهوری اسلامی هیچ واکنشی نشان نمیدادند. به این ترتیب ادامه اشغال سرزمینهای اسلامی، ارتش شکست خورده عراق را در موقعیت برتر نگه میداشت، لذا چارهای جز ادامه جنگ و تعقیب متجاوز نبود. در سال سوم جنگ به موازات تلاش برای آزادسازی شهرهای سومار و مهران و برخی از ارتفاعات مرزی، تعقیب متجاوز نیز در دستور کار قوای خودی قرار داشت.
از نکات مهم سال سوم جنگ، تحول در سازمان رزم سپاه بود. منحنی جذب نیروهای مردمی، که از عملیات ثامنالائمه (ع) تا عملیات بیتالمقدس رشد فوقالعادهای را نشان میداد، از عملیات بیتالمقدس تا عملیات رمضان ثابت ماند.
فرماندهان سپاه پاسداران که علت این وضعیت را محدودیت سازمان رزم خودی میدانستند، در صدد گسترش آن برآمدند. بر همین اساس، بعد از عملیات رمضان، سازمان رزم سپاه تغییرات کلی یافت. در عملیات والفجر مقدماتی سازمان رزم جدید به طور کامل وارد صحنه نبرد شد، لیکن عدم موفقیت عملیات، سپاه را به این نتیجه رساند که رشد کمی سازمان سریعتر از رشد کیفی آن بوده است؛ لذا پس از عملیات مزبور سازمان رزم سپاه مجددا اصلاح شد.
عدم موفقیت در عملیات رمضان- که با هدف تعقیب متجاوز در منطقه شملچه به اجرا در آمد _ اتحاد نظر مسئولان سیاسی و فرماندهان نظامی کشور در زمینه ادامه جنگ بعد از عملیات بیتالمقدس را به اختلاف نظر در این باره تبدیل کرد. از آن پس سیاستمداران تنها با انگیزه کسب یک پیروزی نظامی بزرگ به منظور کسب امتیازات سیاسی، با ادامه جنگ موافق بودند؛ اما نظامیها با هدف کسب پیروزی مطلق نظامی به ادامه جنگ میاندیشیدند. این مسئله نوعی دوگانگی به وجود آورد. این دوگانگی از سال سوم جنگ آثار مثبت و منفی خود را نشان داد. میل به پایان جنگ با کسب یک پیروزی بزرگ، زمینهساز آغاز تلاش دیپلماتیک در جنگ شد. این حرکت هر چند محدود بود، ولی در سالهای بعد آثار خود را بر جای گذاشت. این دیدگاه سبب شده بود که مدت کوتاه فرض شود؛ لذا از به کارگیری کل امکانات کشور برای جنگ صرفنظر میشد و نبردها صرفا با اتکا به مقدورات نظامی موجود و استفاده محدود از امکانات دولتی و حمایتهای مردمی، پشتیبانی میگردید. این در حالی بود که در اردوی دشمن نه تنها امکانات عراق به طور متمرکز به جنگ اختصاص یافته بود، بلکه حمایت مالی کشورهای مرتجع عرب نیز سبب تقویت روزافزون ارتش عراق شده بود. به عبارت دیگر، پس از عملیات بیتالمقدس، عراق جنگ را به عنوان مسئله اصلی خود تلقی میکرد حال آنکه در اردوی خودی به چشم موقت به آن نگریسته میشد. مضافا اینکه استراتژی بزرگ کشور، استراتژی نظامی نبود؛ بلکه صبغه دیپلماسی داشت و هدایت جنگ با هدف دستیابی به صلحی شرافتمندانه دنبال میشد.
*آغاز اقدامات سیاسی
نتایج عملیاتها در سالهای سوم و چهارم جنگ، این احساس را القا میکند که جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته است؛ لذا استکبار غرب از یک سو برای فشار به ایران، به تقویت عراق اهتمام میورزید؛ و از سوی دیگر برای بازگرداندن راههای بازگشت ایران به اردوگاه غرب، میکوشید به ایران نزدیک شود. در این راستا، اقداماتی از قبیل انتقال فنآوری پیشرفته نظامی و نحوه تهیه سلاحهای کشتار جمعی به عراق، سکوت در برابر بمبارانهای شیمیایی و کمک به آن کشور برای حمله به کشتیهای تجاری و نفتی و تأسیسات صنعتی ایران از یک سو و نیز اقداماتی همچون سفر گنشر وزیر خارجه آلمان به تهران به نمایندگی از کشور صنعتی جهان در سال چهارم جنگ، مؤید این ادعاست.
به موازات اقدامات بلوک غرب، ابرقدرت شرق نیز میکوشید از وضعیت جنگ سود جوید. شورویها از یک طرف با تقویت ارتش عراق به ویژه نیروی هوایی آن ارسال هواپیماهای میگ 25 به عراق، نیروی هوایی عراق را قادر ساختند بالاتر از سقف بُرد پدافند هوایی ایران، پرواز کرده و به سادگی در آسمان تهران حضور یابد. در عین حال، آنها به لیبی اجازه دادند، موشکهای دوربرد در اختیار ایران قرار دهد. به این ترتیب، شوروی می کوشید ابتکار عمل در جنگ را به دست گیرد.
پس از مخالفت ایران با خواسته روسها مبنی بر عدم حمایت از مجاهدین افغانی و عدم مصالحه ایران بر سر سرنوشت افغانستان، شورویها علاوه بر عدم مساعدت در جلوگیری از جنگ شهرها - که عراق با شدت دنبال میکرد - در یک حرکت مشکوک، لیبی را وادار کردند تا کارشناسان نظامی خود را پس از خرابکاری در سیستم هدایت موشکهای زمین به زمین اسکاد و موشکهای زمین به هوای سام 2، از ایران خارج کند. با خرابکاری در موشکهای اسکاد، عملا قدرت مقابله به مثل ایران از بین میرفت و نیروی خودی نمیتوانست در قبال بمباران تهران، به بغداد حمله موشکی کند. مضافا اینکه، با خرابکاری در موشکهای ضد هوایی سام 2، پدافند هوایی تهران تضعیف شد و متقابلا، قدرت عمل میگهای 25 عراق افزایش یافت.
در این میان، ایران اسلامی نه تنها در برابر بمباران شیمیایی و بمبارانهای کشتیها کمر خم نکرد، بلکه در جنگ شهرها نیز مقاومت کرده و خلأ ناشی از عدم حضور کارشناسان لیبیایی را پر نمود و متخصصین جوان و متعهد سپاه در اوج ناباوری، موشکهای مزبور را بازسازی و راهاندازی کردند.
مقاومت مردم تهران در زیر بمبارانهای هوایی و راهپیمایی بزرگ آنان در روز جهانی قدس - که با وجود تهدید فرمانده نیروی هوایی عراق به بمباران و اعمال آن، با شکوه بینظیری به اجرا درآمد - بیثمر بودن فشار دشمن را به نمایش گذاشت و در نتیجه، حملات هوایی عراق متوقف گردید. تأکید رهبری نظام به مقاومت تا آخرین خانه، آخرین نفر و آخرین قطره خون و تبعیت مردم از امام خود، حاکی از آن بود که فشار دشمن مؤثر نیست و ایران تسلیم نخواهد شد.
حتی اقدامات اهرمهای فشار در داخل کشور و مخالفت گروههایی چون نهضت آزادی با ادامه جنگ نه تنها مؤثر نشد، بلکه پس از رو به رو شدن با شعار جنگ جنگ تا رفع فتنه - که امام مطرح فرمود - به شکست انجامید.
امام، از سویی مقاومت تا آخرین قطره خون را سرلوحه امور قرار داده بود. از سوی دیگر جنگ تا رفع فتنه در کل جهان را به عنوان استراتژی نظامی معرفی کرد. در عین حال، به فرماندهان دستور میداد تا به دشمن فرصت و مجال بازسازی ندهند. در همین راستا، یگان موشکی سپاه اجازه یافت. برای اولین بار، چند فروند موشک خود را روانه عراق نماید. آنان موشکهای بازسازی شده را روانه کرکوک و بغداد کردند.
همچنین، حکم امام به سپاه مبنی بر تشکیل سه نیرو که در روزهای پایانی سال پنجم جنگ صادر شد، نشان میداد که امام برای جنگهای به مراتب بزرگتر و وسیعتر از جنگ ایران و عراق، نظام را آماده میکند.
تدابیر و اندیشههای امام، به آسودگی اجرا نمیشد. جنگ تا آخرین نفر یا به عبارت دیگر نبرد عاشورایی و نیز جنگ تا رفع فتنه در جهان، نه تنها عناصر و گروههایی همچون نهضت آزادی، در تخریب آن تلاش می کردند، بلکه بسیاری از عناصر درون نظام نیز تمایلی به این دیدگاه نداشتند و بیش از هر چیز به پایان آبرومندانه جنگ میاندیشیدند. لذا تدابیر خود، امکانات کشور و افکار عمومی را در جهت اندیشه امام سوق ندادند، بلکه کسب یک پیروزی نظامی و پایان سیاسی جنگ، رفتار آنان را شکل میداد.
به همین جهت به رغم زمینههای آمادگی سپاه برای اجرای مأموریتهای هوایی و دریایی، امکانات لازم برای گسترش سپاه فراهم نشد، بلکه قرارگاهها و یگانهای هوایی و دریایی سپاه که از مدتی قبل بنا به ضرورتهای عملیاتی و خودجوش شکل گرفته بود، با تلاش سپاه وسعت یافت و نام نیرو بر آنها گذاشته شد. این وضعیت ناشی از وجود دو نوع نگرش در مورد تهدیدات علیه نظام بود. یک نگرش که متعلق به امام بود و حتی بنا به ضرورت و اهمیت جنگ، برای انتخاب رئیس دولت از فرمانده سپاه نظرخواهی میشد تا امکان هماهنگی بیشتر دولت و جنگ به وجود آید و نیز متناسب با تهدیدها، تقویت روزافزون سازمان سپاه را لازم میدید. نگرش دیگر تهدید را کوتاه مدت و گذرا میدید و راهحل درازمدت را برای پایان جنگ لازم نمیدانست.
در عین حال، امام دست آنان را که به راهحل سیاسی معتقد بودند، نبست و به عناصر درون نظام اجازه داد که راه کار سیاسی را به عنوان راه حل مورد نظر خود تعقیب کنند. در همین راستا بود که سفرهای مهم آقای هاشمیرفسنجانی به سوریه و سپس به چین و ژاپن انجام شد. سفر به سوریه به آزادی گروگانهای امریکایی هواپیمای TW انجامید و سفر به ژاپن نیز با سفر کیسینجر به این کشور همزمان شد. همچنین قطع بمباران شهرها بار اول با سفر دبیرکل سازمان ملل متحد به تهران و بار دوم با سفر وزیر خارجه عربستان به تهران همزمان شد. به هر حال، این اقدامات با سفر گنشر به تهران بیارتباط نبود و چه بسا مقدمات حوادثی بود که بعدا به ماجرای مکفارلین مشهور گشت.
طی پنجمین سال جنگ دو عملیات بزرگ بدر و قادر و عملیات نیمه گسترده عاشورا و چندین عملیات محدود به اجرا درآمد